.

.

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی
آخرین مطالب

PEOPLE DO CHANGE

آدما رو شرایط عوض میکنه عجیبم عوض میکنه.من تا قبل اینترنی واسه تخصص دنبال ی رشته ی پر هیجان بودم.طب اورژانسی ، جراحی، قلبی چیزی

ولی الان مطمئنم امکان نداره حتی در آینده بهشون فک بکنم.بحث ترس نیست.بحث اون فرسایش روحی و جسمی هست ک تو این رشته هاس.اورژانسهاشونو بدو بدو هاشون.ینی تو بخش قلب من تمام مدت درحال بدو بدو بودم.بدو اورژانس..مریضو بدو بدو ببر CCU..بدو بدو برو دارخونه رتپلاز و اس کا بگیر.با پرستار دعوا ک زود باش.با بیماربر دعوا ک کجا موندی با سوپروایزر دعوا ک این چ وضعشه..

خلاصه ک تو این رشته ها باید با آرامش خداحافظی کنی.و من مطمئن نیستم ک این اون چیزی باشه ک من برای ادامه زندگیم بخام.

اولین مریض DKA ک داشتم.دومین کشیک داخلیم بود.اورژانس بهم ریخته ..پرستار کار مریضمو درست انجام نمیداد..خودم واسه تک تک داروهاش دویده بودم داروخونه.خودم واسه پرونده انتقال ب ICU ده بار دویده بودم پذیرش با پرستار دعوا با سوپروایزر دعوا ولی ب لطف گزارش پرستاری نوشتن پرستارا و زیربار مریض نرفتنشون و نیومدنای بیماربر مریض دیرتر از اونی ک باید رفت ICU و اتند محترم از من شاکی بود.منی ک تمام تلاشمو کرده بودم..بقدری با همه بحث کرده بودم و دویده بودم اینور و اونور ک وقتی رسیدم ICU تمام بدنم از شدت خشم و عصبانیت میلرزید .انقدی ک پرستارا مسخره ام میکردن ک چقد حرص میخودی بابا و من میدونستم اونی ک مواخذه میشه منم ن چهارتا پرستار ک همه دغدغه شون گزارش پرستاریشونه(قصد بی احترامی ب قشر محترم پرستاری رو ندارم و پرستار خوبم کم ندیدم ولی پرستارای اورژانس بخاطر محیط کارشون معمولا عادت کردن ب بیخیالی)

و وقتی اتند محترم پاشو از اورژانس گذاشت بیرون من برای اولین بار توی اینترنیم با گریه از اورژانس زدم بیرون و ی دل سیر نشستم تو حیاط گریه کردم.بخاطر ترس از دست رفتن مریض..عصبانیت از این سیستم مزخرف بیمارستان.همه چی.

ولی ازاتندم نازاحت نبودم .این اتند بدون شک یکی از بهترین استاتیدم بوده.و بیشتر هر اتندی ازش درس زندگی گرفتم..ازش یاد گرفتم تو این سیستم مریض برای جون مریضت باید بجنگی..و از هیچی نترسی.اتندی ک مریض الکی نمیخوابونه .مریضو الکی نگه نمیداره..امید واهی ب هیچکی نمیده.اونقدی مریض نمیخوابونه ک خودشم حالش نذاره ویزیتشون کنه.خلاصه ک من همیشه مدیونشم.

دیشب ی مریض DKA داشتم تا خوده 7/5 صب ک کشیکم تموم میشد نشستم تو اورژانس ک از اسیدوز در بیاد.فقط شانس آوردم اون مسمومیته رو فرستادن مرکز مسمومیت وگرنه تا صب باید ی پام ICU میبود ی پام اورژانس.

خلاصه اینکه ادما عوض میشن.منم عوض شدم.و این روزا بیشتر از هرچیزی دلم آرمش میخواد..و اگرم دلم هیجان بخواد هیجانی میخوام ک فقط زندگی خودمو تحت الشعاع قرار بده ن حیات و زندگیه کسی دیگه رو..

  • relapse

نظرات  (۱)

قطعا کاری که نجات جون انسان باشه خیلی مهم و سخته. ولی آدمی جون سختر تر از این حرف هاست. گذر زمان میتونه تو رو با شرایطی که داری عوض کنه ، یعنی به عبارتی diamond in the rough

- این شرایطی که میگی رو تجربه کردم تو ماموریت نوروزی حلال احمر ، البته شاید پر استرس ترین ساعت هاش کلا 5-6 ساعت بیشتر نشه و مثل شما هر روز و هر شب نیست 

ولی اونم در توع خودش سخت و خاص بود

پاسخ:
کلا کار کادر درمان همش فرسایشه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پارس تولز ابزار وب