حالم از صبح بده...تهوع یک لحظه ولم نکرده..دلم آشوبه..واسه ی مدت اصن نمیدونستم اسپریهام کجان..الان ی هفته اس اصن نمیتونم ازشون دور شم..این نفس تنگیه هیچ جوره خوب نمیشه..حتی نوشتنم حالموخوب نمیکنه..از صب صدبار نوشتم و پاک کردم..از صب دست ب هرکاری زدم نصفه مونده..ب خودم اومدم دیدم هیچکاری نکردم و دارم اشک میریزم..اینقد همه جا بغضمو قورت دادم..گلودرد داره میکشدم...لعنت...دلم ی دل سیر گریه میخواد...
+چی شد ک آدما اینقد پست شدن؟؟
هستی خدا؟؟!!
اگه ی چیز مهم در مورد ی نفر بدونین..ک میتونه رو زندگیش اثر بذاره..ولی هیچ کاری نتونه واسه درست شدنش انجام بده..دیگه کار از کار گذشته باشه...بهش میگین؟؟
عین خوره این دونستنه افتاده ب جونم...ولی گفتنش قرار نیس چیزی رو عوض کنه...کاش نمیدونستم..کاش ... نمیدونم چیکار کنم..میدونم اگه بهش بگم گننند زده میشه ب زندگیش...و مطمئنم کاری نمیتونه بکنه...فقط خودخودری میکنه... و این ک هر آن ممکنه خودش اینو بفهمه...با گفتن بهشم قرار نیس حاله من بهتر بشه ...قرار نیس این نگرانیه کوفتی از بین بره..این دلهره .. این ترس...
نمیدونم چیکار کنم؟؟!!
لعنت..لعنت..لعنت...
خدمتتون عارضم ک ی سه روز رفتم دریا.. ن ک مسافرت خ خوبی بوده باشه ها.. همسفرم همچین خوب نبود.. اندوخته های مالیم الکی الکی خ جاها تموم شد.. ولی همین دور بودنه.. دیدنه دریا.. رها بودنه خیلی چسبید..
میتونس بهتر باشه.. خیلی ام بهتر باشه ولی خوب.. من ب همینم راضی ام..
هوا عالی.. دریا.. تنهایی.. بی دغدغه..
+ آقا از خوبیآی تو ی رابطه نبودن همین بس ک الان اون دو سه نفر در مورد دوست پسرای فعلی و قبلی و خیانتاشون میگن.. منم نشستم سریال The witcher و میبینم. 😊
ولی بخدا ک سطح دغدغه ی بعضی آدما خ خنده داره.. آخه لعنتیا چجوری اینجورین؟؟
حالا ن ک من آدم نرماله باشمآ.. ن.. ولی این ک کل فکر و ذکرت اینا باشه مسخره اس..