.

.

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

چیکار کنم..

خوب..واقعیت اینه ک عملا این ماهه بهداشت ب بطالت گذشت..عملن هییییچ غلط خاصی نکردم..بغیر از تموم کردن چندتا سریال و جبران تمام کم خوابی های اون 8 ماهه گذشته...

ماه دی ام کلن آف ام...و همین الانشم حوصله ام سر رفته ... فک کن ی ماه بیکار باشم ... میتونم برم دنبال کارایه پایان نامه ام ..ولی اینکه همه ی نمونه هامو باید از همون بیمارستان جمع کنم ،یکم عذاب آوره..تا بحال تو همچین موقعیتی بودین..هم خسته باشین از ی جا..هم تنها جایی باشه ک ب رفتن بهش فک میکنین؟؟!!

ولی واقعیت اینه ک الان بهترین زمانه ممکنه..از بهمن دوباره بخش و کشیک و عملن وقت نمیکنم..ولی اصلن انگیزه ای ندارم...

نمیدونم چیکار کنم؟؟!! خداوکیلی بعضیا چجوری میتونن همیشه اینقد با انگیزه و پیگیر باشن؟؟؟

 

 

+چیکار کنم!!!؟؟

تغییر

میدونی الان داشتم یکی از نوشته هامو میخوندم..از اونا ک هیچ وقت گزینه انتشارو نمیزنی ، چون هیچ وقت نمیفهمی چجوری باید منظورتو برسونی و تمومش کنی...و الان دقیقن تو نقطه ی مقابله نوشتمم..و اون نوشته فقط واسه 50 روزه پیشه...همینقد مسخره...

 فک کنم همه عوض میشن..ی سری تغییرا خوبه ی سری ام...

میدونی زندگی و روابط همینقدر مسخره اس ک ی روز در حد مرررگ از یکی بدت میاد و سال بعد از خودت ک چرا ناراحتش کردی..یکی از همکلاسبام بود ک واقعا باهاش حال نمیکردم..بنظرم لووس ترین ورژن ی دختر بود..دقیقن نقطه ی مقابل من بود ...و الان یکی از دوستامه..کسی ک تازه تو اینترنی فهمیدم اونقدرام ک نشون میده لوس نیس..کسی ک میتونه هم صورتی بپوشه ،هم گاهی میتونه قویترین دختری باشه ک تو زندگیت دیدی.. کسی ک وقتی حالم بد شد تو اون کشیکای آخریه داخلی..اومد کنارم، اول فک کردم اومده فقط ی سر بزنه ک بی ادبی نباشه..ولی در اوج ناباوری تمام مدت کنارم وایستاد..شوخی کرد..خندوندم..سعی کرد حالمو بهتر کنه...

 

یا یکی از همکلاسیای پسر..ک تقریبا از همون اولای فیزیوپات و استاجری باهاش همگروه بودم...و بنظرم یکی از غیرقابل تحملترین آدمای دور اطرافم بود..ماه اول اینترنی داخلی سر یکی از کشیکآ باهم بطرز بسیااار بدی دعوا کردیم، ی دور تو بیمارستان ی دورم وقتی خونه بودم زنگ زد بهم (اونوقت میشه گف یکی از تایمایی بود ک بابام فهمیدم من واقعا از پس خودم برمیام:)) )،سخته ب زبون آوردنش ولی میشه گف بهترین کشیکای دو نفره رو باهاش داشتم..ن دیر میکرد..ن مث دخترا آدم تو رودروایسی گیر میکرد..کاراشو خودش میکرد..اگه دو دقیقه دیرتر میرسیدم (با اینکه خودش همیشه زودتر از تایم مقرر واسه تحویل کشیک میومد) غر نمیزد ک چرا دیر اومدی..مریضاشو خودش میدید و از زیر کار درنمیرفت..ب طرز غیر قابل باوری هوامو داشت...آدمی ک  وقتی فهمیدم روتیشنمو باهاش افتادم..با خودم گفتم بدبخت شدم رف..این هم خودشو، هم منو بدبخت میکنه..شد کسی ک بهترین و راحتترین کشیکارو باهاش داشتم..

یا اتندی ک روز اول ازش متنفر بودم...شد بهترین اتند همه ی دوران اینترنیم تا الان..کسی همیشه درکمون کرد..هوامونو داشت..روزایی ک بخاطر فشار کشیکا خسته بودیم و ارور میداد مغزمون..ب جایه اینکه مثه بقیه بشورتمون و پهنمون کنه..شوخی میکرد و دلداری میداد..

 

اینا فقط ی چندتا مثال کوچیک از تغییرات این چند وقتمه...میدونی امروز معتقد ی چیزی و فرداش علیه اش..

 

قبلن نوشته بودم (( این روزا عجیب از خودم میترسم..از افکارم..از کارام..هنوزم نمیفهمم چم شده..کلی دلیل قانع کننده واسه خودم میارم و باز کار خودمو میکنم..کلی راهو میرم بعد ب خودم میگم دقیقن داری چ غلطی میکنی؟؟!! ))

ولی الان دیگه نمیترسم..فقط متعجبم...تو اون نوشته بودم( من نمیتونم بدون دودوتا چهارتا کاری کنم..)الان ک فک میکنم اصن ریاضی یادم رفته..این ی اعترافه بزرگه ،باور کن..

همچنان...

کلی برنامه داشتم برای این دو ماهه بهداشت و آف.. سفر، کلاس، باشگاه.. 

الان با این افزایش قیمتا... نشد من واسه ی چی برنامه ریزی کنم گند زده نشه وسطش.. 

خلاصه ک بعد 8 ماه بخشای سخت.. بعد 80تا کشیک.. صدای منو از خونمون میشنوین..و خواهید شنید..

خلاصه این زندگی نیس ک ما میکنیم...

تازه سرمام خوردم... 

 

_و اینکه حسااابی حواستون ب آنفولانزا باشه.. تا حالا چندتا کشته داده.. مواظب خودتون باشین. 

پارس تولز ابزار وب