.

.

پیام های کوتاه
کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۵ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

بودن یا نبودن؟؟

ینی نمیشه ی روزه من بدون خراب کاری بگذره..مامانه نبود مام ی کنسرو گذاشتیم بجوشه، رفتیم پیه کارمون..یهو ی صدای ترکیدن اومد یادم اومد ک ای واای کنسروه..هیچی دیگه گند زده بود ب مقر حکومتیه مامان جان...تا الان داشتم آشپزخونه رو میسابیدم...درسته ب کارای من عادت کرده ولی آشپزخونه اش منطقه ممنوعه اس..دیروزم ک چایی ساز رو سوزوندم...توفکرمه قبل اومدنش ی نامه بنویسم با دوز غلط خوردم زیاد و بزنم از خونه بیرون...آروم ک شد برگردم...باشد ک خونمو  حلال نکنه...


+دیدین نمینویسم،حلالم کنین دیگه :))

peoples

ی سریام هستن ک اصن هیچ کلمه ای واسه توصیفشون وجود نداره...

از وقتم و پولم گذاشتم...ی لطفی کردم واسه اش ی کاری کردم...بعد حالا طلبکاره ک چرا اینکارو اینجوری انجام دادی؟؟اونجور نکردی؟؟

خوب عزیزه من من همینقدر دستم میرسیده..همینقدر میدونستم..جای دستت درد نکنه اس این حرفا الان؟؟

.......

بنظر من آدم هر چقدرم ک عصبی و ناراحت باشه اولا باید موقعیت شناس باشه..دوما هم باید ی خورده شخصیت داشته باشه...این ک اوضاع طبق خواسته تو پیش نرفته دلیل بر این نمیشه ک ی رفتاری رو تو ی جمعی نشون بدی ک شخصیت یکی دیگه رو ببری زیر سوال..همونقد ک وقت تو با ارزشه، وقت بقیه ام ارزش داره...همونقدر ک دوست داری واسه اعتقاداتت ارزش قائل شن،واسه اعتقاداته دیگران هم ارزش قائل شو...خودخواهی ام حدی داره بخدا...

..........

دختره اخیرا ازدواج کرده،شوهرش رسوندش... بعد این اومده زیر گوشه من در حالی ک دختره همون حوالیه و امکان شنیدن صداش هست..درباره قیافه یارو نظر میده..خوب مگه شوهره توئه؟؟خوب ب توچه؟؟شاید یارو درونش قشنگه تو از کجا میدونی ک ب خودت حق قضاوآت میدی؟؟مگه همه چی قیافه اس؟؟

........

یکی از هم کلاسیآ سر یکی از جلسات عملی ی چیزی رو خوب نمیتونست انجام بده..بعد اومده میگه چقد دختره خنگه..این با اون همه نمره الفی و اینا چجوری اینو نمیفهمه،کار به این سادگی..خوب شاید واسه تو راحته چون تو محیطی بزرگ شدی ک بارها و بارها این کار جلو چشمات انجام شده...فرق منو تو اینه ک تو ی نفرو میبینی ک ی چیزو راحت یاد نگرفته...و من ی آدمی رو میبینم ک یاد نگرفته ولی داره همه ی تلاششو واسه یاد گرفتن میکنه...بعد کلی ادعای اینو داره ک اصلن نمیتونه منفی فک کنه!!!!

.......

طرف حاضره هفته ای ی دست لباس واسه بچه هاش بخره ک میخره البته...انواع و اقسام خوردنی رو با قیمت گزاف واسشون میخره...ولی حاضر نیست 50 تومن پول بابت خرید کتاب ب بچه اش بده...بعد دختر نوجونش میره رمانای آبکی دانلود میکنه و میخونه...خوب همونقدر ک بفکر غذای جسمشی ب فکر غذای روحشم باش...دو تا کتاب بدرد بخور بخر بده دست بچه ات..ک از این رمانای آبکی بکشه بیرون...ک تو 15 سالگی همه ی فکرش شوهر کردن نباشه..ک تمام سطح توقعش از رشته ی دانشگاهیش ی رشته ی معمولی تو ناکجاآباد نباشه..ک دانشگاه واسه اش ی راه واسه فرار از خونه و شوهر پیدا کردن نباشه...ک بدونه حاضرجوابی و فحشای رکیک فقط تو رمانآس ک دختره رو جذاب میکنه، تو دنیای واقعی ب کسی احترام گذاشته میشه ک خودش محترم باشه...



+معلومه خیلی دله پری داشتم؟؟؟؟ :))

امتحان:/

از عصر تا الان 200 صفحه از کتابی ک جدید خریدم خوندم..بعد از دیروز کلا ی صفحه از امتحان یکشنبه ام رو خوندم..

+چرا آخه؟؟بابا یکم این درسا رو جذاب کنین خوب...

متخصص داخلی ام داریم، من ب شخصه مرید اخلاق خوبش ام...خدای اخلاقه..ی نمونه از اون دکترای عارف مسلک...ب طرز عجیبی مثبت حرف میزنه..ینی بخواد ب مریضش بگه اقا شما سرطان داری..این سرطانو ی جوری واسه مریضه توصیفش میکنه ک مریض برگرده بگه، بخدا اگه بذارم دست بزنی بهش دکتر، بذار همونجا واسه خودش رشد کنه طفلی..یا بخواد بگه اقا شما دیگه رفتنی هستی یجوری میگه مریض خودش بره پیه پیدا کردن عزرائیل....ی همیچین موجود عزیزیه...


+

زندگی!!

جرج مایکل ام رفت...هعییی...یعنی زندگی همینقدر مسخره اس ک شب بخوابی و صبحش از خواب بلند نشی اونم تو پنجاه و اندی سالگی...

حالا هی ملت حرص دو قرون پولو بخورن...هی سر بکشن تو زندگیه این و اون ک چی شد و چی نشد...این مدت کوتاه زندگیمونو واقعا رندگی کنیم...همه زندگی درس و کار و ازدواج و بچه نیس...قرار نبس ک همه مثه هم زندگی کنن..یکم واسه خودمون زندگی کنیم...بریم دنبال علاقه هامون...یکم ریسک کنیم...انقد دنبال کلیشه ها نباشیم..من خودم با اصل عشق و عاشق مشکل دارم..ولی اگه کسی رو دوس داریم بگیم بهش...شاید وقتش دیگه هیچ وقت پیش نیاد..شاید دیر شه...زندگیمونو واسه حرف و قضاوت مردم واسه خودمون تلخ نکنیم بی خود....تغییر رو از خودمون شروع کنیم تا دنیامون تغییر کنه...ی بدعت باشیم واسه خودمون و دنیامون...


+فعلن صبح و شب ی دونه از اینآ ://

پارس تولز ابزار وب